بهار

یک دفترچه یادداشت از زندگی دختری به اسم بهار

بهار

یک دفترچه یادداشت از زندگی دختری به اسم بهار

پنج شنبه ی عزیز و دوست داشتنی

مدارکم رو سفارت تحویل دادم. آقاهه تا دید بچه درس خونم مهربون شد و گفت ماها کاری به بچه درس خونا نداریم. 

آروم شدم.

الانم در خدمت شمام بعد دو روز.

تنم کوفته است به شدت. خستگی راه  و کارهاس یا تیروعیدمه.

به خودم قول داده بودم امسال جزو خوش تیپ ترینها شم.نشد.انقدر که تنبلم. انقدر که فکرهای مزاحم توی سرم زیاده.

بازم سعی میکنم دختر خوبی شم که قدر خودشو  بدنشو فکرشو میدونه.

قول میدم مثبت تر باشم و تا جای ممکن به بقیه انرژی مثبت بدم.


خداجون جونم به خاطر همه ی نعمتهای قشنگت و لطفهات ممنونم.همیشه پشت و پناه همه ی آدما مخصوصا بی کسا باش.

دوست دارم

زهرا



کسی که هیچوقت قولش یادش نمیره

بلیطامو خریدم. خابگاه رزرو کردم. دوست پسرمو انتخاب کردم. سه روز دیگه وقت سفارت دارم.

اگر نشد چی؟ اونوقت چی؟

ترسهامو نمیدونم به کی بگم. انقدر خستم که حوصله تکون دادن زبونم رو ندارم. 

دلم میخواست که میشد که به ارسلان بگم. بگم که میترسم. اگر نشد چی؟

یبار اوایل بی مقدمه گفت میام و میارمت. حرفش اون لحظه شایذ شیرین بود بعد بنظرم پوچ و مسخره.

بهش گفتم حرفاتو یادت میره ؟ گفت نه.

(در اصل دلم میخواست بگم توام حرفات یادت میره مثل بقیه؟)

خودش نمیدونه .اونم یادش میره.


خداجونم میدونم که تو همیشه هستی که بهت بگم که ترسیدم... میترسم... این همه تلاش خودم بقیه اگه نشذ چی؟

میدونم دنیا به آخر نمیرسه میدونم

اما خدا جونم دلم هزار و یک تیکه شده.باور کن بیفته روی زمین دیگه ازین بیشتر نمیشه تیکه هاش.

خدایا ترسیدم

ای خدای دلهای ترسیده ای خدای دلهای ترسیده ای خدای دلهای ترسیده

جز تو کسی رو ندارم.کسی رو نمیخوام.

پناهم باش.

امیدم به توعه


لطف خودت

به نام تو

۱۰ روز مونده به وقت سفارت. مدارک کم و بیش حاضرن.

اعصاب خوردی خاص خودشو داره.

خدایا کمکم کن که لطف خودت به سرانجام برسه.

خدایا بردن بورس خوشترین خوشی بود. 

اگربگم خوشی های بیشتر میخوام ناراحت میشی؟

خدای مهربونم اگر تو به فکرم نبودی؛ هیچی نبودم. خدای عزیزم که همیشه بودی و هستی.

خدایا لطفت رو به سرانجام برسون.

ارادتمند همیشگی

زهرا