مدارکم رو سفارت تحویل دادم. آقاهه تا دید بچه درس خونم مهربون شد و گفت ماها کاری به بچه درس خونا نداریم.
آروم شدم.
الانم در خدمت شمام بعد دو روز.
تنم کوفته است به شدت. خستگی راه و کارهاس یا تیروعیدمه.
به خودم قول داده بودم امسال جزو خوش تیپ ترینها شم.نشد.انقدر که تنبلم. انقدر که فکرهای مزاحم توی سرم زیاده.
بازم سعی میکنم دختر خوبی شم که قدر خودشو بدنشو فکرشو میدونه.
قول میدم مثبت تر باشم و تا جای ممکن به بقیه انرژی مثبت بدم.
خداجون جونم به خاطر همه ی نعمتهای قشنگت و لطفهات ممنونم.همیشه پشت و پناه همه ی آدما مخصوصا بی کسا باش.
دوست دارم
زهرا