بهار

یک دفترچه یادداشت از زندگی دختری به اسم بهار

بهار

یک دفترچه یادداشت از زندگی دختری به اسم بهار

به قول رامین میخوام راهبه بشم. شاید خیر دنیا و آخرت توی همین باشه.

سلام!

امروز روز خوبیه چون که 

خانوادمو دیدم! 

ابروهای ننه خانم و برداشتم  و  یکم قربونش  رفتم.

نگین سالم بود.

بهروز هندزفریمو درست کرد و قابلمه و غذاهاشو برداشت ورفت تهران.

دیروز تونستم امتحان تافل رو که کنسل کرده بودن دوباره اسم بنویسم.

به خاله گفتم سورمه توی چشات خیلی قشنگه

آواز خوندم وآهنگ گوش دادم

چای دم کردم واسه خودم

مامان توی هال خوابیده.


خدا ...خدا دوباره اومده توی زندگیم. خیلی باهاش حرف زدم تا راضی شد...:)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.