بهار

یک دفترچه یادداشت از زندگی دختری به اسم بهار

بهار

یک دفترچه یادداشت از زندگی دختری به اسم بهار

حافظ

نیمه های شب از خواب پریدم. 

صدای اکرم میومد.بیدار بود.نزدیکای اذان.

نگاهی کردم به گوشیمم تا ساعت رو ببینم.

دلم هم بخاطر سیرهایی که از دانشگاه چیده  وخورده بودیم و هم استرس پیچ میخورد.

دنبال فال قشنگم گشتم و دوباره خوندمش.


چو آفتاب ؛می از مشرق پیاله برآید

...

نظرات 1 + ارسال نظر
آنا شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 21:16 http://aamiin.blogsky.com

تو دانشگاهتون سیر درمیاد؟ چه جالب.

بلههه ؛ البته کاشته بودن. فک کنم مال بچه های کشاورزی بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.